۰۹ آبان ۱۳۹۲

بدرود متفاوت ترین بازیگر ایرانی که در عمرم دیده ام . بدرود سعید امینی

خبر سه کلمه است . سعید امینی درگذشت . اما برای منی که در سینمای ایران نفس عمیق یکی از متفاوت ترین فیلمهائی بوده که  دیده ام خیلی بیشتر از یک خبر هستش. اگه این فیلمو ندیده باشین واقعا به این راحت نمیتونم براتون تعریفی از نقشش در اون فیلم بکنم , فقط اینکه نقشی خیلی سخت و دور از دسترس رو به طرز عجیبی واقعی اجرا کرده بود . به نحوی که دفعه اولی که این فیلمو دیدم از یه جائی به بعد حس میکردم دارم فیلم مستند میبینم . و اگه نخوام دروغ بگم باید بگم  چندین بار دیگه ای که این فیلمو دیدم همچنان این حس جریان داشت . بیشترین حدس من نزدیکی نقش و زندگی واقعی بازیگر بود .
به هر حال , بدرود متفاوت ترین بازیگر ایرانی که در عمرم دیده ام . بدرود سعید امینی .

 این هم متن خبر ناگوارش :
سعید امینی بازیگر فیلم نفس عمیق بر اثر گازگرفتگی جان خود را از دست داد.
به گزارش ایسنا، امینی با بازی در نقش کامران درفیلم پرویز شهبازی، در تاریخ سینمای ایران ماندگار شد. وی پس از نفس عمیق پیشنهادهای زیادی برای بازی در سینما داشت ولی تمام پیشنهادات بازیگری را رد کرد چون علاقه ای به بازیگری نداشت و سرنوشت او در زندگی واقعی همانند سرنوشت شخصیت کامران رقم خورد.
منصور شهبازی، همبازی او در فیلم چندی پیش در گفتگویی با هفت صبح، از خاطرات اش از این بازیگر گفت: «سعید امینی (نفس عمیق) از دوستان من بود. در واقع بچه محل بودیم، یادم هست عمویم وقت زیادی برای پیدا کردن بازیگر برای نقش کامران گذاشت ولی بی‌نتیجه ماند. یک روز رفتم دفتر و او را خیلی خسته دیدم، از او درباره فیزیک بازیگری که دنبالش می‌گردد پرسیدم، یاد سعید افتادم و گفتم یکی از دوست‌های من هست که ظاهرش شبیه کسی هست که می‌خواهی...
روزی که رفتم دنبال سعید جلوی در آرایشگاه به او رسیدم یعنی اگر پنج دقیقه دیرتر می‌رسیدم دیگر به درد نقش کامران نمی‌خورد، می‌خواست موهایش را کوتاه کند. او را بردم دفتر، تا در را باز کردم، قبل از این‌که سعید بگوید سلام، آقای شهبازی گفت خودش است. از او پرسید به بازیگری علاقه داری، سعید گفت نه، او هم گفت چه بهتر!
بعد از «نفس عمیق» یک روز با سعید بودم که از دفتر مسعود کیمیایی با او تماس گرفتند و دعوت کردند در «سربازان جمعه» بازی کند، سعید گفت من فردا کار مهمی دارم و نمی‌توانم بیایم. گفتم چرا قرار به این مهمی را کنسل کردی، گفت فردا باید بروم اسکی! سعید اصلا به سینما علاقه نداشت. چهار سال است از او بی‌خبرم. آخرین بار هم محرم سه سال پیش بود که همدیگر را از دور در خیابان دیدیم و برای هم دست تکان دادیم.»





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر